
آرشیو مطالب


بغضی تو گلومه مردن آرزومه

دختر حرمله چه مغرور است

مناجات

با یاد تو صبحم رو آغاز میکنم

دعای کمیل

راحت میشینم و میگم که غلامت هستم

روضه پایانی

بچگی کردم و کج رفتم از اول

صبح بی غروبی

تو واسه عشق من موندی تا پای جون

رسیده کار دل به جایی که

ای دل وا مونده

ای گل خزانم آتش زدی به جانم

من از نسل مجنونم

پر از کبودیه تنت

این لشکر سپاه عشقه

بشین خونه رو آب و جارو نکن

بازم داره صدا میاد
