
آرشیو مطالب دهه اول صفر


کسی از شامیان ایمان ندارد

در به در خرابه هام زندونه این دنیا برام

من آن مجاهد نستوه خردسال اسیرم

کسی از شامیان ایمان ندارد

زبان خامه ندارد سر بیان فراق

پروانه سوخت شمع فرو ریخت شب گذشت

شب تاریک بود و بادیه سرد

انتظاری مانده روی گونه ای پژمرده ام

شامیان چرا حیا از جد ما نمیکنند

زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد

وصال او ز عمر جاودان به

همای اوج سعادت به دام ما افتد

از زندگی ات آه تو را سیر نکرده

نقابی زن به رخسارش که حسن او نهان گردد

تا جان نداده مادرت از جا بلند شو

لبم بوی پدر دارد عمو دجان

کرم امام حسن یه چیز دیگست

اشک هایش به مادرش رفته
