
آرشیو مطالب حسین سازور


حالا که بی پناه شدم

تحریر های ناطق قرآن شنیدنی است

شدم به دنبالت غریب و سرگردان

به دست های شکوفه طناب جایز نیست

با گریه مانوسم

امشب حسن حسن نکنم شب نمی شود

تجلی اسم هو الکریمی تو

عمر بی تو عمر بیهوده است

روضه حضرت رقیه

صحیفه عشق تمام عشاقم

بابام اومده کنارم دیگه غصه ای ندارم

ای یوسف غریب به کنعان نیامدی

گریه کنا بیاین بریم مدینه

امان از ازدحام کوچه ها

از بس که اشک سیرت و گریه تبار بود

من که پیغمبر غربت هستم

هیچکس بهر تو مشغول دعا نیست

وقتی که حرف از زینت لولاک باشد
