
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


لخته لخته ی روی لبام

نوکر خوبی نبودم

به لطف و کرم ثارالله

پهلو گرفته است از اشک چشم سوخته

غم هدیه کن به من

به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی

کجا رفتی یه دفعه بی خبر

روضه

من مجنون کربلا

آقا ببین چشم ترمو

روضه پایانی

روضه

ابا الشهید ابا المظلوم

پرچم دار آزاده ها

همین که آب می بیند

غرق گل شد کربلا

اسم تو برام پر پرواز شد

بنام نامی سر
