
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


اسم تو برام پر پرواز شد

همین که آب می بیند

خوبی نوکر به وفاشه

روضه

ای تشنه لب

ذکر حسین

پایین پا با حال مضطر

خشت های این خرابه سنگ غسلش می شوند

ای به قلبت به جسمت جراحت

اگر که دنیا دارم اگر که دین دارم

چهل ساله که رو لبم لبخند نمیاد

امشب اینجا مهمونی

از بس که از فراق تو دل نوحه گر شده

حس غریب سینه پر التهاب من

عمه بیا گمشده پیدا شده

شب های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه

زینب خسته از ره رسیده

دلم در هوای شما بود کاش
