
آرشیو مطالب جواد مقدم


نور للهی عین للهی باب للهی سر للهی

من یه عاشق، عقل و منطق سرم نمیشه

مستی خدایی بی می و باده نمیشه

مگو که ذات خداوند عین ذات علی است

تو وجودم باز آروم ندارم با ذکر حسین نم نم می بارم

ای آنکه خاک از نظرت کیمیا شده

با قلبی عاشق کما فی السابق دلم هوایی کرببلاست

یا ایها الامیر دستمو بگیر یا مرتضی

علی مولا شه والا

ذکر جنونم ذکر حسینه

هر جا میرم عکس حرم روبرومه

خدا امشب شب توبه کردنه نوبتی هم باشه نوبت منه

امشب از هجر علی میخانه را سر میکشم

عاقل به جنون گله کند با تردید

منم و یه چشم بارونی یه عمری دل خونی

شبهای آخر ماه خدا شد

بازم من و دلواپسی، در به دری و بی کسی

خواب دیدم تو دستام یه کارت دعوت از اربابم حسینه
