
آرشیو مطالب حمیدرضا علیمی


کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی

آیا شده بال و پرت آتش بگیرد

دیگه آخر کاره ای وای

از بار داغش پشت پیغمبر شکسته

میرم مدینه قبر خاکی رو میبینم

از وقتی که عشقم شدی از هر چی عشقه بی خودی

مایه ننگ توام آبروی دنیای منی

الهی من بمیرم

ابکی علی زینب

ای کربلا نرفته

اگه دیوونه ندیده ای

بنبی عربی به رسول مدنی

خنده کنان می روم

دارم میبینم کوچه ها رو

دل خواهرم خونه ای وای

دیگر از پیش تو ای

ذکر علی

آیا شده بال و پرت آتش بگیرد
