
آرشیو مطالب محمدجواد احمدی


سینه ها غرق شور تو شد

ای که به عشقت اسیر

ما فدایی اسلام ناب

به دو عالم نمیدم آقا شال عزاتو

ای فدایی اسلام ناب

هزاران درد و داغ آورده با خود

کاروان آمده کربلا

تا که می پیچه شمیم تربت

ای روشنی چشم ترم

میرود به سوی میدان چه خرامان

روضه

شد دلم غرق در تاب و تب

دوباره اومد شب عاشور غم تو

ای کاش زینب مرده بود حسین جان

دل نیست آن دلی که نباشد سرای تو

بهشتم خاک پای تو

قلب ما شد گرفتار تو

من گدای آشنای تو
