
آرشیو مطالب اربعین حسینی


از فراق تو نمردیم و مسیحا نشدیم

چقدر سخته که چهل روز

پاشو برادر بعد چهل روز

کاروان داشت می رسید از راه

زبان خامه ندارد سر بیان فراق

با اون دستای بسته گرفتم همه شامو

از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم

روضه

انقده بی تو گریه کردم

اگرچه غم دل من را به داغ مهمان کرد

فاتح شامم و باز آمدم از شام

ز جا خیز و بین ای جوانی زینب

آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام

روضه پایانی

من غم و مهر حسین

روضه

دلم رو بردی به دیدارت

کنار قدم های جابر
