
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


اربعین آمد و از شام بلا میآیم

نفس حرومه کارم تمومه

وا حسینا حسین واویلا

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن

السلام علیک ایها العبدالصالح

حسین وای حسین وای

هوای نینوا دارم

ای آفتاب من هستم در آفتاب

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ

بی تو میمیرم حسین

بر آتش دیدارت میسوزم و میسازم

ای حسین جانم حسین از سفر برگشته زینب

مظلوم حسین غریب حسین

به شام و کوفه خونین جگر گشتم

میچکد خون جگر از خواهر

امان از دل زینب

شکسته جای مهرت را

به استقبال لیلا، اکبر آید اکبر آید
