
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


آقا ببین چشم ترمو

ای لبت خشک تر از ساحل دریا پسرم

روضه

حرمت با قلب خون

حسین وای

یوسف از چاه غربت درآمد

کشته ی دل های عاشق

از میان تربتش بوی حسین آید برون

گناه تو چی بود که کنج زندونی

من امام رضایی هستم

دم و بازدمم شکنجه است

یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر

تو جشن مبعث در محضر سلطانی

وقتی که نورت از افق آغوش می گشود

پر میزنم به سوی حرا تا که برم

شب مبعثه دل من میگه

علی مولا

از دل شب در اومده تا صورت ماه خورشید
