
آرشیو مطالب عبد الرضا هلالی


راس تو میرود

روزگار نوکری بود خرابش

هر روضه ای برای همه

تو زندگیم فقط تو رو میخوام امام رضا

دامن آلوده و بار گناه آورده ام

ای دلای بیقرار رو برسونید به حرم

دست نوازش به سرم میکشی

صحرا به صحرا کو به کو

ما گره خورده به گیسوی حسینیم

سیدی ماکو مثلک الغریب

حسین وای

لب های عطشناک تو آغاز حیات است

راس تو میرود

تا که روزی گدایان از کریمان می رسد

یکی با نیزه میزد بر گلویت

میشه با یک پرچم یه جا هیئت باشه

اشکا و لبخندام با خودت شد قسمت

ناحله الجسم یعنی نحیف و دلشکسته میری
