
آرشیو مطالب محسن عرب خالقی


روز آخر ماهه و قلبم

بگو امام رضا که فاطمه نگات کنه

ویلی ویلی نور عینی

روضه پایانی

پشت در تا جا یار من گرفت

شهر نیرنگ بود و مادر بود

بابایی به جر خاک روی صحرا بالشت ندارم

کی دیده که پرنده ای کنار لونه گم بشه

ای که به خشکی لبات دریا توسل میکنه

لالا گل پونه من

دوباره شب شد و سردرد دارد

دلم خونه فضه پریشونه قضه

با رفتنت خالی مکن دور و برم را

کی دیده که پرنده ای کنار لونه گم بشه

شام وصال آمد و صبح وصال رفت

فاطمه ای آفتاب لم یزل

بر در دوزخ نوشتند این کلام

مادرم باش سایه روی سرم باش
