
آرشیو مطالب مهدی عزیزیان


ای زندگانی علی

دلی که سوخت با حال خراب

میزد مرا مغیره و یک تن به اون نگفت

زیارت آمده این بار سروی که خرامان نیست

ای شریک زندگانی علی

شب بود و میرفتم مادر را بشویم

دیده عالمیان بر کرم عباس است

جان تازه به تن خسته و بی تاب تویی

بلبل دل داره میخونه

پیش چشای مادرت جلو نگاه خواهرت
