
آرشیو مطالب شب هفتم محرم


ای عزیزکم صدات میگیره

مرده بودم زنده شدم عشق تو را بنده شدم

مادرلالا بکن خوابی

زائر روی زهرایی با روی تماشایی

پریدند و گشتند و شمشیر باهم

همراه بابایی هم قد سقایی

لب گودال خواهر افتاده

الا ای کودک نازم که زیباتر ز مهتابی

ای کودک شش ماهه بی جرم و تقصیرم ای طفل بی شیرم

نمانده شیر برای رباب عزیز دلم تو را به جان عزیزت بخواب

دیگه بی تابی نکن که جگرم میسوزه

با مدد از مادر آب حیدر شش ماهه شده پا به رکاب

به روی دست پور خیر النساء شد جلوه گر آیه شمس الضحی

خبر داری که این روزا فقط یاد تو میفتم

گر همه صورت گران صورت زیبا کشند

تا زمین قدم بردار آسمان نوشت علی

بدرفاطمه نور کلامی

روضه علی اصغر
