
آرشیو مطالب عاشورای حسینی


دلبر ناز آفرین یا ابو فاضل

به خیمه قحط آب است

من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج

من کیم چون پاکبازان در پاکان میکنم

کارخودش و عشق مثل همیشع کرد

پیش پای خودش به خاک افتاد

میون شعله ها آه میزد یکی صدا آه

جسمت زخمی مانده برخاک

میان میدان بلا حلقه زدند اشقا

زینب ببینه تو قتله گاه شمر نشسته رو سینه

ذکر حیدر

علی مع الحق و الحق مع علی

پناه عالمیان زینبت پناه ندارد

میزنم تو رو صدا جواب مو بده آقا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

نبریدم پسر مادرم اینجا مانده

رفتی برا زینب چی جز اشک و آه مونده

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع
