
آرشیو مطالب وفات حضرت امالبنین سلاماللهعلیها


سیدتی ام البنین

ماه خوش غیرت من

ای که دیدار تو رویای شب تار من است

اونی که ساقی العطاشان

سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا

تو به من رنگ و بو دادی حسین جان

اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد

میاد یک کاروان با اشک بی امان

روضه

فارج الهم کاشف الغم

سلام ای به دنیا و عقبی امیرم

چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب

ای علمدار کربلا عباس

غروبا وقتی آسمون خونی میشه

منو دریابم همیشه بی تابم

وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای

من تشنه دوباره برادر شنیدنم

پابند روضتم میزنم سینه
