
آرشیو مطالب وفات حضرت زینب سلاماللهعلیها


من زینبم ولی نه اون زینب قدیم

پر میگیرم از دیار غم

کیست زینب آسمان در محضرش افتاده است

بنام عشق و بنام زینب

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد

با چشای پر خونم

تا نفس دارم از تو میخونم

تو به شکل گل یاسی

آخرین شب عمر خواهره

تا که از عشق حسین نغمه ی دل سر دادم

چشم که وا کردم و دنیا دیدم دل بابام و سوخت

ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدم است

منم دیوانه زینب

هوای وصل دلبر را به سر دارم

دخت علی زینب کبری سلام

ما قطره ها یه روزی دریا میشیم

زینب که از خدا صلوات مکررش

ما همه در مستی و تاب و تبیم
