
آرشیو مطالب دهه اول صفر


عمری از کربلا نوشتم

ما آب از دو دیده ی گریان گرفته ایم

نوکر پدر تو پدر من

دختر اربابم

تو آسمونم نمونده حتی یه دونه ستاره

روضه حضرت رقیه

روی قبرم بنویسید که نوکر بودم

جانم فدای آن بنایی که نداری

تو وقتی اومدی

چه قدر شلوغه قتلگاه

آخرین نفس هامه غمی تو چشمامه

خدا تو شاهد باش

اگه تو حرم نداری

از ازل ایل و تبارم همه عاشقت بودن

بهترین حس دنیا

عمری از کربلا نوشتم

همین که کربلاتو دیدم من

دل را ز علی بگیرم چه کنم
