
آرشیو مطالب محمود کریمی


مولا دریا زهرا دریا

غم ندارم تا کریم آل احمد رو دارم

دستی که شعر دفتر دل را نوشته است

من پای خود ز سوز عطش بر زمین زدم

من و یاد رویت طاق محراب ابرویت

گریه نکن دل دیوونه

بال ما را به آسمان ببرید

دلم امشب هواتو کرده

از کودکی دریا بودی

ز بیداد ستم هم ساختم هم سوختم

حدیث کسا

بیمار چشم یار طبیب دو عالم است

شده پر از ستاره با غصه های سینه

دلم از دوری اهل وطنم می سوزد

اسم علمدار خود عشقه

سلام از من و پروردگار داور من

بیا نگار آشنا شب غمم سحر نما

عطر هیچ گلی مثه یه گل پرپر نمیشه
