
آرشیو مطالب جواد مقدم


درد و دوا تیر و هدف

دل من در به دره به خدا در خطره

سخن گزار منبر سلونی

به پای تو جوونی دادم حسین

از داغ هجر پدر ما همه نیمه جونیم

قید فردا باید زد جاده انتها نداره

سخن گزار منبر سلونی

هوای کوی تو بیرون ز سر نخواهم کرد

سر لطفت باز یه نگاه یه نگاه به دلم بنداز

سفری باز من سوی قله قاف میکنم

جلوه ی هیئت علمی که داری

رمضان هم دل ما تنگ محرم باشد

صل علیک یا سید الغریب

وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم

با پای تو جوونی دادم حسین

ای که به شام سیاه مهتابی

کرببلا غروب شده بارون میباره

میدونم که نگاهت رومه
