
آرشیو مطالب سعید حدادیان


ای وای خیمه آقای خیمه

نامحرما دور منو

روضه

ای سرور قطعه قطعه در خون

شور و نوا دارد

تا می بینم یه زائری

رویای من اینه

همیشه اسمته رو لبام

معلومه از چشام پریشونی

قرار نبود که آفت به باغ ما بزند

خون گریه میکنم بر ساعت غریبی

روی تنم پر از کبودی

مادرتم ای غریب کربلا

ای وای خیمه آقای خیمه

روضه پایانی

جاده ی عشقت نجف کربلا

یه عده توی راهن

روضه
