
آرشیو مطالب


حجت الله علی کل حجج زهرایی

تو نبض زندگیمی تو نوری من غبارم

ای یار عباس یبن الکرار

بی تو خشکم خاکم

می روم و نمیرود ناغه به زیر محملم

خدایا بهارم خزونه

فاطمه کشته شد تا بماند علی

خونی که دادا سرور آزادگان حسین

پسر شاه دین عشقم

شب و خورشید و آشیانه من

سنگ تو رو به سینه می زنم

به چشم تو بدهکارم

به رقم سکه اصحاب کهف

گرو گذاشتم رگ گردنم

تو شاهی و غلام تو منم

با یک نفس تمام جهنم شود بهشت

مادر منم مثل تو خمیدم

دریای بی انتهایی است
