
آرشیو مطالب شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام


تنها ترین سردار لشگر اشک میریخت

سخنرانی روز هفتم

ای حسن تو نمونه حسن خدای تو

چه سخته تو مسیر رفت و آمد خدا ناکرده یک مادر بیافته

حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن

عهد من و دلدار من عهد قدیم است

نزن که مادرم خیلی جوونه

باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است

خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت

من بحر نهفته در سبویم فریاد شکسته در گلویم

نفسم رفت از نفس زدنم

ای نور قلب عاشقم شمع این خانه تویی

دلم به یاد تو ای دوست خلوتی دارد

اولین روز است بی گهواره میگردی علی

تیری که استخوان علمدار را شکست

چون تو ای لاله در این دشت گل پرپر نیست

به نی چون غنچه ای بی رنگه اصغر

ای آب جهان مهریه مادر تو
