
آرشیو مطالب شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام


طفیل هستی عشقند آدمی و پری

کمرم خم شده تا خوش قد و بالا شده ای

بیش از این ای یوسف لیلا ندیده دیده ای

بنشینم و از سوز جگر ناله برآرم

پاشو کم کم پاشو با هم تا حرم راهی نمونده

دل مجنون همیشه با لیلاست

همان حدیث که از داغ آن دهن می سوخت

ای غرق عطش دشت پر از هرم تن توست

چون تو ای لاله در این دشت گل پرپر نیست

کرم امام حسن یه چیز دیگست

اشک هایش به مادرش رفته

از وقتی که عشقم شدی از هر چی عشقه بی خودی

الهی من بمیرم

مایه ننگ توام آبروی دنیای منی

دیگه آخر کاره ای وای

از بار داغش پشت پیغمبر شکسته

میرم مدینه قبر خاکی رو میبینم

آیا شده بال و پرت آتش بگیرد
