
آرشیو مطالب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها1


می رود امشب ز خانه یار هجده ساله ام

بی تاب و تب خسته حالی بود

هی داره زمین میخوره مادر

کریم کاری به جز جود و کرم نداره

بیایید بریم مدینه که دل در التهابه

اشکاتو پاک کن پسرم مرد که گریه نمی کنه

من همیشه خاک پاتم یه عمریه گداتم

آنچنان داغ تو بر روی دلم سنگین است

کسی یکبار نپرسید از من تو اصلا پدر داری یا نه

آنقدر می روند و می آیند

من ز دل مستم و مجنون

ای دختر عزیزم غم میرسه به آخر

غش کرده دخترش اشکای خواهرش

زیارت آمده این بار سروی که خرامان نیست

بیایید بریم خرابه

من در پناه چشمهایت سرفرازم

شهر مدینه شاهد یک اتفاق تلخ

سبد سبد بیارید
