در کوچه ها زده ز دست بود و نبودت

ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم

دیر آمدم در داشت می سوخت

یابن یس یابن طاها زینت شونه خاتم الانبیا

هوایی میشه باز دلم از روضه ها

سلامی جان فزا تر از نفس های مسیحایی

ای لاله راز داغ دلت ترجمان مرو

در سینه ام ز دوری تو غیر آه نیست

غم عشقت بیابان پرورم کرد

یا ایها العزیز

روضه

عهد من با لب شیرین تو امروزی نیست

نشنید کسی که خون فشان دیده نشد

ای که آواره چشمان تو دریا شده است

خواهشی کن از علی یکبار خواهش میکنم

دیده شد دریای اشک

عاشق ناب کبریاست حسین

دامن کشان رفتی

این همه راه دویدم ز پی دلدارم

زهرا جان اگر می توانی بمانی بمان