
آرشیو مطالب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها1


لختی فزون نرفته که رفت از کنار من

سیل هجران تو بانو این دل و ویروونه کرد

چنان غبار مرا روزگار داد به باد

پشت هر تیر پر درآوردم

ای علمدار جوانم

ای سایه امید و محبت ز سر مرو

انکار خدای ازلی نتوان کرد تفریق رسول از ولی نتوان کرد

دریغا کوفیان پروا نکردند حسین

هرگز مباد آنکه سر زلف وا کنی

بهار است و من آن بلبل که ترک آشیان گوید

دادت خدا هر آنچه از آن خوب تر نداشت

روضه

روضه

موجی رسید و هیبت دریا تکان نخورد

زهرا همان کسی است که بیت محقرش

آقای من به جان تو شرمنده تو ام

شب تاریک کنار تو به سر می آید

ای اهل تسنن من دلی پر دارم
