
آرشیو مطالب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها


شام غربت سر نشد هر چه حیدر کرد حال فاطمه بهتر نشد

الهی بشکنه دست مغیره

ای پدر بنشین و با من

اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

روضه

جز غم کسی به خانه من سر نمی زند

دلم گرفته دوباره این شبا برا حرم گرفته

اینجا که عطر آگین به بوی مشک و عود است

روضه

مرا که این همه دل خسته ام

یه کاری کن که قلبم یه ذره آروم بشه

بیا نگار آشنا شب غمم سحر نما

بابامون یه پهلوون

دو سه ماهه توی خونه غم و غصه روزیمونه

گل واژه صحیفه نور است فاطمه

نمیاد تو دنیا دیگه شبیه تو

میدونی کربلا چه وقت دیدن داره

شبی در عمق تاریکی نشسته زمین و آسمان غمگین و خسته
