
آرشیو مطالب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها


برای زنده بودن تنها بهونمی تو

شعله بر دامن بهار افتاد

دیگه نمیبینه چشام نفس به سختی میکشم

نمیره روضه تو از یادم نفس زدی از نفس افتادم

وقتی که نقش روی تو لبخند می شود

نو گل من مظلوم است

تا زنده ام ز درگه تو پا نمی کشم

الا که صاحب عزای تمام غم هایی

مادر نرو تو پشت در

مادر نرو تو پشت در

بای ذنب قتلت

بین در و دیوار و مردم چه تفاهم بود

بارونه دلم مهمونه توی ایوون طلای تو

مردم پس از عروج پیمبر چه بد شدند

با همین قد خم، خنده هات چه باشکوهه

ای فلک در مدارت جان زهرا نثارت

صفای خانه ام دیگر به خانه بر نمیگردد

میدونم نوکری بلد نیستم
