
آرشیو مطالب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها


ز دست اهل مدینه چه خون جگر شده ام

پرم شکسته مثل کبوتر

ای ماه زیبای فاطمه

همه فقیر تو هستند و خضر و موسی هم

تو غروب بی نشونی

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

باید سر ما را به طنابی بزند

بی تاب بی تابم دلتنگ اربابم

ای گل نیلوفر من

امشب آمد به برم آفتاب سحرم

گفته بودم چو بیایی به برم بنشینی

به زحمت تکیه بر دیوار میکرد

دلبری کار چشات

بابا بی تو بی تابم

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست

میری و بدرقه راه تو دعای من

تویی آنکه سکه سلطنت زده حق به نام تو
