
آرشیو مطالب دهه اول صفر


من فدای حنجر خشکت

تو شام بلا ذکر لب من یا حیدر

شامیان دف نزنید پیش ما صف نزنید

نفرین به تو ای فرات به موجت به بسترت

کجا خفتی آیینه من

میسوزی جلو چشام

نخوانیدم مگر در پرده غم

یا رازق الطفل الصغیر یا الهی

ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد

ای ستون محکم بیت الحرام

خبری می رسد از راه خبر نزدیک است

دست خودم که نیست تو رفتی و آمده

تو نگرونی از این که علی رو تنها نزاری

از گریه هات دلم خیلی پریشونه

نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند

مه آل هاشم یل بی نظیری

چه شود به چهره زرد نظری برای خدا کنی

آن خدایی که شما را به دو عالم بخشید
