
آرشیو مطالب محمود کریمی


زخمات و بستم با کفنت

تو قیامت را قیامت می کنی

ای آب حیات یا اباعبدالله

گره به کار فتاده گره گشای همه

میخوای از کنارم بری

روی تاج عرش طبق نص لولا فاطمه

مونده روی قلبت ماجرای کوچه

فاطمه بعد از حیات خویش هم یار علی است

میروی اما غم مان را چکارش میکنی

این تویی سرد و خسته

چند روزی بیشتر این خانه مادر دار نیست

جز رحمت از چشمان تو دنیا چه می خواهد

زمین و زمون بی تاب و مضطر

از گریه هات دلم خیلی پریشونه

تو این زمونه وقتی تموم دنیا

تا که هیزم ها به دست عده ای شر گر گرفت

حسینم این همه بر سینه آذرم مزنید

با یک نفس تمام جهنم شود بهشت
