
آرشیو مطالب محمود کریمی


دست خودم که نیست تو رفتی و آمده

بارون چشمام میباره برا قد کمونت

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس

جنت که خود بنام شبستان فاطمه است

ذکر امام حسین

جز گریه تو خونمون نیست کاری

دست سرمد یار احمد ماه مفرد

شام غربت سر نشد هر چه حیدر کرد حال فاطمه بهتر نشد

روز محشر کار ما با فاطمه است

گندم از دسته دستاس تو برکت دارد

نوکر خوبی نبودم

درو ببند پسر عمو بیا کنار من بشین

قرار بود دلم را پر از قرار کنی

می لرزی مثل بید مجنون

روزها را با توسل کردنم شب می کنم

سرگشته بانوان وسط آتش خیام

وای حسین

آنان که گفته ام نگارم
