
آرشیو مطالب سیدمجید بنیفاطمه


دلم میگیره برا حرم شب جمعه بیشتر

دل خواهرم خونه ای وای

صدای آب میاد

ابر مستی تیره گون شد

آتش جان مرا کم شعله ور کن

بابا جون اومدی

چه خبره بازار شام

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

قتلگاه و آفتاب داغ

هر شب از خونه میرم بیرون به عشق هیئت

ای سر بریده که از من بریدی

وقتی دلتنگم نمیشه برم

حس میکنی زمین و زمان گریه می کنند

آتش جان مرا کم شعله ور کن

بابا کجا رفتی ندیدمت

رقیه ی عزیز من

سه ساله گل عشقم

آره این دل دلداری داره
