
آرشیو مطالب سیدمجید بنیفاطمه


ابریه هوای چشمام با غمی که ناتمومه

نیست جز اینم شعار دیگری حیدریم حیدریم حیدری

روضه

خون جگر افتاده بود پشت درب خانه زهرا در خطر افتاده بود

اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را

کرم حسین علم حسین

نوکر خوبی نبودم

مادر برای عمر کمت گریه می کنم

شب بود و میرفتم مادر را بشویم

بازم میون روضه ها همدم اشک و آهم

یاس بوی مهربانی می دهد

دلم گرفته دوباره این شبا برا حرم گرفته

دوباره مرغ دلم آشیانه می خواهد

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا

روضه

مدح امیر المومنین

علی با دست بسته کنج خانه

شبی در عمق تاریکی نشسته زمین و آسمان غمگین و خسته
