
آرشیو مطالب سیدمجید بنیفاطمه


نمیدونم بهاره یا خزوونه فلک با عاشقا نامهربونه

روی تاج عرش طبق نص لولا فاطمه

چند روزی است سرم روی تنم می افتد

فاطمیه شور و نوا و زمزمه

روضه پایانی

حبیبة المصطفی فاطمه یا فاطمه

ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدم است

از سر سفره مادر پا گرفتم

هر سحر توبه به جای همه ما کردی

مصطفی اعجاز دارد که تمامش فاطمه است

ما از قدیم در به در فاطمیه ایم

دلم خون شده پریشون شده

این شبا بیتاب یه زیارت بودم

ارباب دلم گرفته از جدایی

خرابه بود و شب و سینه ای که پردرد است

گر شود کافه مردم به حساب آلوده

بی مادری کشیدم

فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا
