
آرشیو مطالب حسین سیب سرخی


برخیز که شور محشر آمد

خلقت بهانه بود که ما حیدری شویم

حجت الله قائم،انتقم یا منتقم

حسرت کار هر روزم همچون شمعی می سوزم

آسمانی و به امر تو سحر می آید

به صف شدن همه دیوونه ها

میدونی رفتن دلبر یعنی چی

خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم

پیش چشم من دست بابا رو بستن

غرق خون شده گل یاس پرپرم

ای نام خوشت ورد زبانم زهرا

استجب لی دعواتی

نه من از چشم تو نمی افتم

چشم مدینه اشک و قلب مدینه مضطر

استجب لی دعواتی

زهرا بمان و زندگی ام را بهم نریز

ای خاک کویت بهشت من

خداحافظ ای برادر زینب
