
آرشیو مطالب حسین سیب سرخی


ما از دیار کرببلا پا گرفته ایم

شنیدم آب را بر خیمه بستند

حزینم من دل غمینم من

ندارم تاب و توانی ز بس کردم روضه خوانی

گردون چرا روی تو را قمر گفت اباالفضل

اگر یه مجنون داره لیلا

خدا میخونه توی سماوات

از روز ازل دل به تو دادم

دنیا باز صحنه محشر شد

باز امشب به تو بدهکارم

راهی تا حرمت نمونده آقا

از تو ممنونم نکردی جوابم

شهاب من شب بارانی مرا دریاب

هر که دل داد به تو میل به دنیا نکند

نور میباره نقل گهواره اون ماه و ستاره

روزی که راز خلقت دنیا نوشته اند

عیسی کجاست تا که ببیند مقام تو

ای دل بگیر و دامن سلطان اولیا
