
آرشیو مطالب حسین سیب سرخی


لب گودال خواهر افتاده

بازویت را به زمین میکشی و میکشی ام

دیگه هیچ کسی نیست که درمون کنه دردامو

نمیره روضه تو از یادم نفس زدی از نفس افتادم

شیر سرخ عربستان

همیشه یه رسمه دم آخر سلامی به ارباب میده نوکر

چه غوغا کردی چه کارا کردی

لب ما و قصه زلف تو چه توهمی چه حکایتی

تا در این خونه ام یه نوکرم

روضه

وقت جدایی رسید باد مخالف وزید

روضه

چه جنونی که چه ها به ما گذشت

من اونم که پای عشقت جونشم میده

یابن الحسن مولا دوباره شد عزا بر پا

الا ای چاه یارم را ربودند

اشکم چکید و گوشه چشم مرا گرفت

لطف حسین ما را تنها نمی گذارد
