
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


از همون روزی که دنیا اومدمم

میزبان درد و ماتم گشته است

مرتضی هم رفتنی شد

کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند

مظلوم عالم حیدر

با لب تشنه به یاد لب یار

قبل از آنکه بنویسند جزای همه را

دیگه موی شونه کرده نمیخوام

مراسم احیا

اینچنین بر دلم افتاد به امید خدا

روضه

از خود فرار کردم و لا یمکن الفرار

روضه

سر می شود زمانه ولی بی تو

روضه

جوونیمون پای غم تو گذشت

دور از تو ایم چونکه لیاقت نداشتیم

دعای کمیل
