
آرشیو مطالب سیدمهدی میرداماد


هفت آسمان در دست های مهربانت بود

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم

میخونم دعا بین گریه ها

اسم تو به روی لب من

زندان رواق روشنی شد

می شود بر شانه ی لطف پریشان گریه کرد

زیر بار کینه پر پر شد ولی نفرین نکرد

چقد سخته که بیافتی رو پهلوت پا بزارن

پشت میله زندونم

بزار بیام کربلا با دعای نوکرا

خوشا آن غریبی که یارش تو باشی

تب کردم از فراق تو ای یار سر جدا

به سیاهیای پرچم سیاهت گره خورده دلم

همه رفتند و من جا ماندم ای دوست

یه حرم پر زائرایی

ما همه در مستی و تاب و تبیم

زینب که از خدا صلوات مکررش

ما قطره ها یه روزی دریا میشیم
