
آرشیو مطالب سیدمهدی میرداماد


هوای جمکران تو دل ما را هوایی کرد

اللهم ارنی الطلعة الرشیده

لب ما و قصه زلف تو چه توهمی چه حکایتی

پا به پای دل شیدای خودم

ای دل وا مونده

سلام ای بارون سلام ای دریا

آتش زدند بر در دارالولایه ات

لک لبیک اباعبدالله لک لبیک اباعبدالله

دور هم جمع شدیم محور فاطمه است

یا ایها العزیز

ای دخت مصطفی که پدر خوانده مادرت

خوشا آن غریبی که یارش تو باشی

پلک های تو عزاداره بارون غصه میباره

روضه

یکی قطره ترین قطره مثل من

هشت سالت شد و امام شدی

آفتابا بس که پیدایی نمی دانم کجایی

اگه از قافله جا موندی
