
آرشیو مطالب جواد مقدم


مرا چشمی است خون افشان

بی تو که باشم حوصله ام سر میره

وقتی خدا وجود تو را چون خدا کشید

دل دست حسینه سر مسته حسینه

عشق میداند دلم شیدا تر از این حرفهاست

خوشحالم در خونه ات اومدم

دلم گرفته دوباره این شبا برا حرم گرفته

چی میشه تیر محبت از تو کمون نگاهت

پیر خرد آمدم شبی اندر خواب

هست مرا حسرت تمارها

وقتی که با علی باشم خیلی بعیده تنها باشم

امیر دلها عزیز زهرا

شاید که کمی سوز به آهت بدهند

می گشایم لب خود را به ثنای ولی الله

همه ی عالم بدونن

در بین آن دیوار و در

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین

ای شاه سر جدا مرا پناهم ده
