
آرشیو مطالب جواد مقدم


بی قرار دلمو بهونه داره چشمام آقا دوباره داره می باره

من از اون روزی که کامم رو به تربت دادم

به عکس گنبد خیرم کردی

زهرا تو بستر حیدر کنارش

مادر چرا چشمهات یه کاسه خونه

عشق میداند دلم شیدا تر از این حرفهاست

دلم گرفته دوباره این شبا برا حرم گرفته

وقتی خدا وجود تو را چون خدا کشید

بی تو که باشم حوصله ام سر میره

دل دست حسینه سر مسته حسینه

مرا چشمی است خون افشان

حرمی که این روزا نداره یک زائر

چی میشه تیر محبت از تو کمون نگاهت

هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت

خوشحالم در خونه ات اومدم

پیر خرد آمدم شبی اندر خواب

تویی امپراطور ما نوکریم

سخت بیای زیارت قلبتو جا بزاری
