
آرشیو مطالب دهه اول صفر


به روی اسب قیامم به روی خاک سجود

عمو جونم دلم تنگه

شد غم به رویم منجلی

پدر آخر چرا دنیا به ما آسان نمی گیرد

که رفته است که امشب سحر نمی آید

کجایی تا ببینی دیگه طاقتی ندارم

دم غروبه به خدا منتظرتم

خبر آمد که یلی می آید

پسر می رفت میدان و پدر آهسته آهسته

نفس میزنم برای شنیدن روضه های

قمر دلم که وجود تو شده پاره

ولدی علی

سلام احمد سلام داور

جنگ آوری ات شیوه ای از دلبری ات بود

بهونه میگیره دل

تو چشمام بارونه

بی عنایات شما خضر شدن ممکن نیست

صبر از زبان عجز ثنا خوان زینب است
