
آرشیو مطالب محمود کریمی


جنت که خود به نام شبستان فاطمه است

این است شهیده ولایت

من بحر نهفته در سبویم فریاد شکسته در گلویم

زهراست چراغ راه مردان

سیدی مولا ابکنی مولا و ابک للیتامی

بر بانوی مطهر مان گریه میکنیم

با اینکه پیکر پسرش بوریا شود

هم نفسم رو با قد کمون دیدم من

پسر شاه دین عشقم

از چه خاموشید ای سادات زهرا کشته شد

بی تو خشکم خاکم

روضه

درو ببند پسرم بیا کنار من بشین

عید شده گر به فاطمیه برابر

نه تو حرف میزنی نه حسین نه حسن

خدایا بهارم خزونه

جنت که خود به نام شبستان فاطمه است

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
