
آرشیو مطالب محمود کریمی


راس تو میرود

متاب ماه که گردیده ماه من خاموش

شب است و دامن صحرا و اشک دیده من

تا میخورم به زخم سرش میخورم زمین

سوت و کوره خونه دلا پریشونه

سوختم ز آتش داغ تو

مادر فدای قامت خم تو

مداحی آذری

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا

پیش چشمم می زنی پرپر خجالت می کشم

حال من بی حالم تعریفی ندارد

نفرین بر آن سکوت که آخر همان سکوت

سرو قد من را داغ تو خم کرده

ای مقام تو فراتر ز همه باورها

خانه سکوت و کوچه سکوت

ذکر زهرا یا علی ذکر علی یا فاطمه

حسین پشت سر مادر است در محشر

پرستوی مهاجرم چرا ز لانه میروی
