
آرشیو مطالب محمود کریمی


مدینه شد قفسم

نگاه بی رمقت شده قاتل جونم

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

چشم به هم زدیم و دیدیم

خدای دریا دلا دل رو زده به دریا

در قتلگاه خونین عباس با وفا گفت

عمو جان حرم آب ندارد

یا خامس آل عبا

یگانه یار حیدر

بیا نگار آشنا شب غمم سحر نما

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

روایت می کند چشم سیاهت روشنایی را

کیستم من سائلی در پای دیوار شما

این چند روز آخر عمرت بیا بخند

عزیز بهتر از جون

ناد علیا مظهر العجائب

هوای مدینه دلگیره

تو قیامت را قیامت می کنی
