
آرشیو مطالب سیدمجید بنیفاطمه


بستر من رو به قبله است

ای خدای صبر عالم

نگاه من به در و دیده اشکبار تو است

ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست

دیوونه کربلاتم از بچگی مبتلاتم

الهی بمیرم برای لحظه به لحظه ی غم تو

امشب که دلامون توی سفر عشقه

شورشی بین عالم بالاست

شب تولد عشق وقت جنونه

هوا هوا هوای عشقه

آن نقطه که زیر باء بسم الله است

دل با صفا شد پر از عطر خدا شد

به خدا برای تو روز پدر

شب شد و صدای بارون

هوا هوا هوای عشقه

در ازل تا کتاب حق وا شد

قطره قطره چشمه چشمه

دیده ای از غم تو زار و نذارم چه کنم
