
آرشیو مطالب سیدمجید بنیفاطمه


رخصت بده از داغ شقایق بنویسم

دنیای من آقای من

ای عزیز آسمونی یه مادر مهربونی

روز محشر جان شیعه در امان فاطمه است

گل پژمرده از بیداد مادر

مادرم ای کوه غمها

حرم شده فکر هر روزم

عمریست که دم به دم علی می گویم

تمام عمر ز داغت گریستم

این همه مصیبت خدایا حکایت می کنن

دلم شده دیوونه

ای وای از این مدینه

خنده کنان می روم

افسرده ام و رفته ز تن تاب و توانم

بوی تربت بوی غربت

دو دستم بسته بود اما دو چشم من تماشا کرد

به خدا ارباب همه جا منو نوکر تو میخونن

مأذنه بود و یک سکوت عجیب
